شبکه یک - 11 مرداد 1398

میثاق امام جواد(ع)، معیار حقوق انسان"(امامت و رسالت دفاع از انسان مظلوم)

سالگرد شهادت امام محمد تقی _جوادالائمه (ع) و روز حقوق بشر اسلامی _ ۹۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت خواهران محترم سلام عرض می‌کنم. من در جلسه‌ی قبلی که خدمت دوستان بودم و در جلسات متعدد معمولاً سعی کردم اهداف محتوایی مسجد و فعالیت‌های مسجدی را یک مقدار بر اساس قرآن و احادیث پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) شاخص‌گذاری بکنم و بگویم هر تشکیلاتی و هر قانونی و حتی خود مسجد مقدمه و وسیله هستند برای هدفی که آن هدف نباید فراموش بشود و آن هدف توسعه و تعمیق فرهنگ و سبک زندگی اسلامی و اهل بیتی است. بنابراین محور عرائض ما در جلسات قبل هم بازخوانی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در حوزه‌ی هر چه که به سبک اندیشه و سبک زندگی مربوط می‌شود بوده است و چون این ایام، ایامِ شهادت امام محمد تقی(ع) هست من عرائض خود را با دو، سه عبارت از ایشان آغاز می‌کنم. آن چیزی که مسجد و فعالیت‌های مسجدی باید هدف بگیرند گسترش این فرهنگ است. باید مراقب باشیم که هدف و وسیله جای خود را با هم عوض نکنند. همه چیز وسیله است، همه کس وسیله است، هدف گسترش این مفاهیم و تلاش برای تحقق آن‌ها در زندگی ما و حاکمیت آن‌ها در جامعه‌ی ما و در جامعه‌ی جهانی در حد امکان است. عرض خود را با یک مناجاتی از امام جواد(ع) شروع می‌کنم. اول ایشان امام جوانان و جوان امامان است. می‌دانید که امام جواد(ع) از سن 7، 8 سالگی عملاً مسئولیت رهبری امت را بعد از شهادت امام رضا(ع) به عهده گرفتند و از پس این مأموریت هم از لحاظ فرهنگی و علمی و هم سیاسی و اجتماعی به خوبی بر آمدند. روایات متعددی هست که من به این‌جا آورده‌ام ولی اگر بخواهم به همه‌ی آن‌ها بپردازم به بخش دیگری که از نظر من برای این جلسه مهم‌تر است نمی‌رسم و برای همین از آن‌ها صرف نظر می‌کنم ولی یک سری مباحثات و مناظره‌هایی در دوران کودکی دارند که یک کسانی یا از دشمن یا از دستگاه برای خراب کردن ایشان آن را ترتیب می‌دادند. این‌که یک بچه را رهبر کل اهل بیت(ع) و مسلمین می‌دانند برای آن‌ها سخت بوده است. گاهی از طرف بعضی از شیعیانی که شک داشتند و با خود می‌گفتند آیا واقعاً یک بچه‌ی 7، 8 ساله رهبر ماست. این دو تیپ با اهداف مختلف جلو می‌آمدند و بعضی برای تخریب و بعضی برای امتحان سوالات بسیار پیچیده‌ای از حوزه‌ی مسائل فقهی و حقوقی تا مباحث کلام و تفسیر قرآن و مسائلی راجع به انسان و جهان و حیات مطرح می‌کردند و ایشان در دوران کودکی چه پاسخ‌های دقیق و زیبایی می‌دهند. فقیه درجه یک حکومت در جلوی خلیفه و دیگران برای دست انداختن ایشان و به اصطلاح خودش آبروریزی یک سوال فقهی راجع به احرام و ایام حج می‌پرسد و ایشان قبل از این‌که جواب او را بدهند این سوال را به 10، 15 سوال دیگر تجزیه می‌کنند و می‌فرمایند این سوال تو، دقیق نیست. تو سوال را کلی پرسیده‌ای و این سوال را با 10، 15 سوال دیگر ریز می‌کنم و بعد دقیق و ریز به هر سوالی جواب می‌دهم. یعنی هر جلسه‌ای که برای تخریب شخصیت علمی معنوی ایشان که یک کودکی بودند تشکیل می‌شد مجموعاً و نتیجتاً به رسوایی دستگاه خلافت و به باز ماندن دهان بزرگ‌ترین نظریه‌پردازان مذاهب و مکاتب دیگر منجر می‌شد. بعد هم که ایشان به سرعت به مدینه رفتند. زمان معتصم هم خبر می‌دهند که ایشان 24، 25 ساله هستند و عملاً خلیفه‌ی واقعی اوست. تو ظاهراً بزرگ‌ترین خلافت جهان و امپراطوری اسلامی بنی‌عباس را در دست داری اما در داخل در واقع قلب‌ها متوجه مدینه و متوجه این جوان است و او فعالیت‌های خود را انجام می‌دهد و کارسازی و کادرسازی می‌کند که بعد این‌ها مجبور شدند همان کاری که مأمون با امام رضا(ع) انجام داد را معتصم با امام جواد(ع) نجام بدهد و ایشان را احضار کردند و گفتند شما به خود بغداد بیایید و در کنار ما باشید که از نزدیک نظارت و کنترل کنند. آمدن ایشان، بازداشت محترمانه یا احضار ایشان از مدینه به عراق همانا و چند هفته یا چند ماه بعد هم مسموم کردن و شهادت ایشان اتفاق افتاد. از جمله مناجاتی از ایشان هست که به قول امروزی‌ها مانیفست یک انقلاب بزرگ جهانی است. تشیع اصیل در برابر تشیع قلابی و سازشکار، اسلام ناب در برابر آن‌چه که امروز به آن اسلام آمریکایی می‌گویند و در آن دوران باید به آن اسلام عباسی و اموی می‌گفتند. امام جواد(ع) در قالب دعا و مناجات هم روش سخن گفتن با خداوند را آموزش می‌دهند. عرض کردم که ایشان وقتی شهید می‌شود 25 ساله هستند. جوان‌ترین امام ما هستند. جوان امامان و امام جوان هستند. بیشتر دوران رهبری ایشان در دوران نوجوانی سپری شده است. من خواهش می‌کنم به این دعای امام جواد(ع) دقت بکنید. حدود 13 محور در این دعا هست. اگر دوستان این 13 محور را یادداشت بکنند به عنوان 13 مطالبه و هدف در فعالیت‌های اجتماعی و مبارزات سیاسی از سطح محلی و ملی تا سطح جهانی و بین‌الملل هست. یعنی اصلاً هدف انقلاب هم همین‌هاست. هدف صدور انقلاب و هدف تشکیل حکومت و حتی هدف از فعالیت‌های مسجدی باید این‌ها باشد. ایشان در این دعا می‌فرماید که «بسم‌الله الرحمن الرحیم. اللهم ان الظلم عبادک قد تمکن فی بلادک...» خدایا ظلم و حق را ناحق کردن تمام سرزمین‌های تو را فرا گرفته است. در همه جا ظلم می‌شود. «حتی امات العدل...» نتیجه‌ی این طرز حکومت و این طرز سبک زندگی در جهان چه شده است؟ یک، «امات العدل...». عدالت را کشتند. عماته‌ی عدل به معنی میراندن حقوق است. مانع از رسیدن مردم به حق و حقوق خود می‌شوند. پس هر چه که در این‌جا از قول ظلمه می‌گویند ضد آن هدف ما می‌شود. فعالیت صحیح فرهنگی، مسجدی فعالیتی است که در چهارچوب این وظایف و اهداف پیگیری بشود. هدف اول چیست؟ مبارزه با کسانی است که ضد عدالت موضع می‌گیرند و ضد عدالت اقدام می‌کنند. «امات العدل...» یعنی هر جا بحث حقوق و بحث عدل و ظلم است امام جواد(ع) می‌فرمایند جبهه‌ی شما مشخص است. شما بی‌طرف نیستید و حق ندارید بی‌طرف باشید. یک، جبهه‌ی دشمن با عدالت در افتاده‌اند. «امات العدل...» عدالت یعنی چه؟ یعنی باید به حقوق خود برسند و به وظایف خود عمل کنند و به حدود خود وفا کنند. حقوق و حدود مادی و معنوی خود را بشناسند. پس هدف اول برای فعالیت‌های فرهنگی مسجدی دفاع از عدل و عدالت است. تبیین حقوق و حدود فردی و اجتماعی است. از عدالت اخلاقی، عدالت اقتصادی، عدالت جنسی که در خانواده و بیرون از خانواده، حقوق و حدود زن و مرد رعایت بشود. عدالت اداری، عدالت در حقوق بین‌الملل، عدالت جهانی، همه‌ی این‌ها در این جبهه‌ی اولی هست که امام جواد(ع) تعریف می‌کنند. دو، «قطع السبل...». سبل به معنی راه‌ها است. یعنی راهزنانی که همه‌ی راه‌های زندگی سالم را قطع کرده‌اند. قطع سبیل یعنی این‌که مانع رشد و تعالی مردم شده‌اند. قطع سبیل یعنی امنیت را از بین برده‌اند. از امنیت اقتصاد، اجتماعی، اخلاقی حرف می‌زند. پس وظیفه‌ی دوم جبهه‌ی حق این است که راه‌هایی را که این‌ها بسته‌اند باید باز بشوند. دشمنان مکتب، دشمنان توحید و عدالت قطع سبل می‌کنند و راه‌های ارتباطی بشریت را با هم قطع می‌کنند. راه‌های زندگی سالم و متعادل را می‌بندند و ما باید این راه‌ها را باز کنیم. این‌ها عدالت را کشتند، راه‌ها و جاده‌ها را بستند. سه، «و محق الحق...» تعبیر سوم از امام جواد(ع) «محق الحق» است. هر جای موضع حق و کلام حق و پرچم حق است این‌ها به جنگ آن رفتند. همه جا سعی کردند شعله‌ی حقیقت را خاموش کنند و پرچم حق را پایین بکشند. وظیفه‌ی سوم ما از فعالیت‌های مسجدی در حد خودمان تا فعالیت‌های جهانی چیست؟ مبارزه با کسانی است که می‌خواهند حق را به محاق ببرند. محق حق به معنی حق و حقیقت را پوشاندن و به محاق بردن است. در برابر آن احقاق حق و دفاع از حقیقت و تبیین حقیقت برای همه‌ی جهان است. چهارم، «ابطل الصدق...» می‌گوید این‌ها با مفهوم صداقت و راستی در افتاده‌اند. تمام زندگی و اقتصاد و سیاست و خانواده را بر اساس دروغ بنا می‌کنند. این وظیفه‌ی چهارم ما از منظر امام جواد(ع) است که باید از خدا بخواهیم. در واقع هر چه از خدا می‌خواهیم وظیفه‌ی خود ما هم هست و باید مطالبه‌ی ما باشد. پس اولی، کشتن عدل و زیر پا گذاشتن حقوق مردم و حقوق انسان است. دومی، بستن راه‌ها و نفی امنیت اجتماعی با همه‌ی ابعاد آن است. سوم مبارزه‌ی فرهنگی و عملی با حقیقت است و به معنی ترویج فرهنگ باطل است. پس سوم دفاع از فرهنگ صحیح شد. چهارم، «ابطل الصدق...» این‌ها با راستی و صداقت مبارزه می‌کنند. سیاست و سیاست‌مداری آن‌ها بر اساس دروغ است. حاکمان و حکومت به مردم دروغ می‌گوید و مردم به حکومت دروغ می‌گویند و خود مردم هم به همدیگر دروغ می‌گویند. در خانواده، زن و شوهر به هم دروغ می‌گویند. خریدار و فروشنده در بازار به همدیگر دروغ می‌گویند. می‌فرمایند این هم مسیر دیگری است که ما وظیفه داریم فعالیت‌های مسجدی، فرهنگی، دینی و مبارزاتی و سیاسی خود را در این جهت قرار بدهیم. پس پنجم، «ابطل الصدق...». این‌ها روی صداقت مهر باطل زده‌اند. مثل این‌که وارد هر عرصه‌ای که می‌شوی نباید صداقت داشته باشی و بنا بر مخفی‌کاری و دروغ‌گویی است. پنجم، «و اخفی البر...». این‌ها بر و نیکوکاری و سبک زندگی اخلاقی را اخفا می‌کنند. یعنی طوری می‌شود که هر کس می‌خواهد آدم خوبی باشد باید مخفی کاری کند. به اصطلاح امروزی‌ها گفتمان بر و نیکی، گفتمان مغلوب می‌شود. گفتمان غالب، گفتمان خودخواهی و ناجوانمردی و حق‌کشی شده است. ما باید با این‌ها مبارزه کنیم. خدایا ریشه‌ی این‌ها را بزن و ما وظیفه داریم با این‌ها مبارزه کنیم. چرا؟ چون اخفای بر می‌کنند. یعنی کاری کرده‌اند که باید سر آدم‌های خوب پایین باشد. انگار اگر یک آدم خوبی پیدا می‌شود همه باید او را مسخره کنند. انگار او باید مخفیانه عمل کند در حالی که در یک محیط سالم آدم بد باید سر خود را پایین بیندازد. او باید مخفی کاری کند. الان شما ببینید در خیلی از رسانه‌ها در سطح جهان یک کارهایی که گناه و فساد صد درصد در همه‌ی ادیان ابراهیمی است سرشان را بالا می‌گیرند و با افتخار می‌گویند ما این‌کاره هستیم. حالا اگر کسی با این‌ها مخالفت بکند و بگوید این عمل گناه است او را مسخره می‌کنند. اگر کسی بخواهد مسخره نشود باید بگوید این کارها خوب است. دقیقاً همین چیزی است که امام جواد(ع) می‌فرمایند. می‌فرمایند جبهه‌ی بعدی که باید کوبیده بشود این است که بر و نیکی مخفی انجام بشود. «اخفی البر...» یعنی بر گفتمان مغلوب است. یعنی کسانی که آدم‌های خوبی هستند باید شرمنده باشند و آدم‌های ظالم و فاسد سر خود را بالا می‌گیرند. «و اظهر الشر...». بدی علناً اظهار می‌شود. یک وقتی ما اهل شر و فساد و ظلم و گناه هستیم ولی مخفیانه این کارها را می‌کنیم و نمی‌خواهیم لو برود. این همیشه بوده و هست. یک وقتی هست که یک گناه افتخار می‌شود. «اظهر الشر...» یعنی گناه و ظلم را علنی و با افتخار اظهار می‌کند. فرمودند باید با این وضع مبارزه بکنیم و اجازه ندهیم در جامعه‌ی ما این فرهنگ حاکم بشود که نیکوکاران شرمنده باشند و مخفی‌کاری کنند و اهل شر سر خود را بالا بگیرند و اظهار علنی بکنند و بگویند ما این کار را کرده‌ایم و خوب کاری هم کرده‌ایم. بعدی، «و اخمد التقوا...». فتیلیه‌ی مشعل تقوا را پایین کشیدند. مثل این‌که تقوا داشتن، بر خود مسلط بودن دیگر رونقی ندارد. روح تقوا و پرچم تقوا بالا نیست. «و ازال الهدی...». خط هدایت را نابود کردند. یعنی هر رسانه و تریبون و کسی که می‌خواهد جامعه را از ذلالت و گمراهی نجات بدهد و راه و بیراه را نشان بدهد و به مردم نشان بدهد که حق کجاست و ناحق کجاست صدای آن را خفه کرده‌اند. «ازال الهدی...». تمام رسانه‌ها و صداهایی که می‌خواهد راه و بیراه را نشان بدهد، سرکوب کرده‌اند. اجازه نمی‌دهند بشریت صدای حق را بشنود. «و ازاح الخیر و اثبت الضیر...». خیر و ارزش‌ها را به حاشیه برده‌اند. «و انمی الفساد...». یک وقتی فساد هست و یک وقتی فساد نمو می‌کند. می‌گوید این‌ها حکومت و اختیارات آن را وقف انمای فساد کرده‌اند. این به معنی نمو دادن فساد است. یعنی اصلاً برنامه‌ریزی می‌کنند که فساد در محیط خصوصی نماند و علنی بشود و در سطح جامعه نمو و رشد کند. دقت کنید و با سخنان امام جواد(ع) هم آشنا بشوید. این‌که به امام رضا(ع) بگوییم قربان جواد تو بروم خوب است ولی وقتی از شما می‌پرسند این جواد الائمه(ع) چه کسی است؟ یک روایت از امام جواد(ع) درست نمی‌دانید. به این موارد دقت بفرمایید. «انمی الفساد...». دقیقاً همین کارهایی که الان در سطح جهان می‌شود. می‌فرماید قدرت‌هایی بر سر کار آمده‌اند که فساد را پرورش می‌دهند. گناه و ظلم به عدالت را هم علنی می‌کنند و هم به آن نمو می‌دهند و آن را پرورش می‌دهند. «و قوی العناد...». جبهه‌ی دشمن را تقویت می‌کنند. سرمایه‌های بیت‌المال و امکانات حکومتی را در اختیار جبهه‌ی کفر قرار می‌دهند. «قوی العناد...». این‌ها خطوط دشمنی و دشمن را تقویت می‌کنند. «و بسط الجور...». بساط جور را گسترش و توسعه دادند. یعنی جور فقط یک جا نمانده است. همه جا سرازیر شده است و در همه‌ی روابط اجتماعی جور و بی‌عدالتی را گسترش داده‌اند و حقوق انسان را زیر پا می‌گذارند. ادامه می‌دهند و بعد عرض می‌کنند ای خدای من، «لا یکشف ذلک الا سلطانک...». جز سلطه‌ی تو و جز کمک تو نمی‌تواند این همه فساد و مصیبت را برطرف کند. «و لا یجیر منهم الا امتنانُک...». جز منت تو بر بشریت نمی‌تواند این قضیه را جبران کند و یک پناهگاهی به بشر مظلوم و به ملت‌های تحت ستم بدهد. «اللهم رب فابتر الظلم...». پروردگارا دستگاه ستم را بی‌دنباله کن. «ابتِر» یعنی ابتر و دم‌بریده کن. عقبه‌ی این‌ها را بزن. خدایا این‌ها گسترش پیدا نکنند. خدایا این‌ها امتداد تاریخی پیدا نکنند. «ابتر الظلم...». ریشه‌ی دستگاه‌های ستم حاکم بر ملت‌های جهان را بزن. «و اخمد سوق المنکر...». بازار منکر گرم است. خدایا این بازار را سرد و کساد کن. طرفداران گناه و فساد و عوامل فریب خورده زیاد شده‌اند. این بازار را کساد کن. مشتری‌های این‌ها را کم کن. منکر و فساد و ظلم نتواند بازار گرمی کند. «و اعز من عنه ینزجر...». همه‌ی کسانی که از ظلم و از این دیکتاتورها و استکبار منجزر هستند به آن‌ها عزت ببخش. «و احصد شافة اهل الجور و البسهم الحور بعد الکور و عجل اللهم الیهم البیات...». خلاصه‌ی این بحث این است که خدایا ما در صحنه هستیم ولی بدون کمک تو نمی‌توان هیچ کاری کرد. خدایا ریشه‌ی ظلم، حکومت‌های ظالم و فاسد، مروجین فساد و گناه را بزن. این یعنی چه؟ یعنی ما بی‌طرف نیستیم. یعنی ما وظیفه داریم در این مسیر در حد توان خود اقدام بکنیم. «انزل علیهم المثلات و امت حیوة المنکرات...». خدایا زندگی منکرات را به پایان برسان. مرگ این‌ها را برسان. «لیُؤَمن المخوف...». خدایا ترس همه‌ی کسانی که ترسیده‌اند را بریز و به آن‌ها امنیت ببخش. گوش کنید که این جمله‌ها خیلی زیبا و دقیق است. هم دعاست و هم فرمان مبارزه و انقلاب از امام جواد(ع) است. خدایا همه‌ی کسانی که از دستگاه‌های ستم در سراسر جهان منزجر و متنفر هستند را عزت و قدرت ببخش. یعنی به انقلابیون و عدالت‌خواهان جهان و موحدین قدرت ببخش. خدایا زندگی فساد و گناه را به پایان برسان. مرگ این‌ها را برسان. که چه بشود؟ باز این‌ها جزو اهداف و وظایف ماست. یک، «لیؤَمن المخوف...». مخوف به معنی کسی است که تهدید شده است. همه‌ی کسانی که تهدید شده‌اند و ترسیده‌اند، خدایا به آن‌ها امنیت ببخش تا ترس آن‌ها بریزد و بتوانند حرف بزنند و حقوق خود را مطالبه کنند. «و یسکن الملهوف...». به همه‌ی اشک‌ها و گریه‌ها و ناله‌ها تسکین داده بشود. امام جواد(ع) می‌گویند خدایا همه‌ی گریه‌ها را در سطح جهان تبدیل به لبخند بکن. کاری کن که هر کسی می‌گرید، بخندد. همه‌ی کسانی که ترسیده‌اند را به امنیت برسان. ما برای ترسیدگان جهان امنیت می‌خواهیم. برای همه‌ی کسانی که در جهان می‌گریند لبخند می‌خواهیم. اشک‌ها را به لبخندها تبدیل کن. همه‌ی ناله‌ها و دردها آرامش پیدا کند. «یشبع الجایع...». همه‌ی گرسنگان جهان سیر بشوند. این‌ها هم دعاست و هم اهداف اسلام و تشیع است و هم وظیفه‌ی ما و شماست. پس یکی این شد که هر جا مظلوم امنیت ندارد ما باید تلاش بکنیم تا به امنیت برسد. هر جا گریه و ناراحتی و اشک است، ما باید کمک کنیم تا تبدیل به لبخند و آرامش بشود و تسکین پیدا بکند. هر جا گرسنه‌ای هست، گرسنگان جهان سیر بشوند. «و یحفظ الضایع...». و حقوق و آبروی هر کس ضایع شده حفظ بشود. هر جا که یک کسی در حال ضایع شدن است و ما می‌توانیم کاری بکنیم، حق نداریم بی‌طرف باشیم و باید کمک کنیم. اجازه ندهیم کسی ضایع بشود. «و یأوی الطرید...». طرید به معنی مطرود و تبعید شده‌ها و آواره‌ها است. امام جواد(ع) می‌فرماید خدایا هر جای جهان آوره‌ و تبعیدی و طرد شده‌ای هست به آرامش برسد و پناهگاهی داشته باشد. همه‌ی آواره‌ها و تبعیدی‌های جهان، همه‌ی آوارگان و کسانی که از خانه‌های خود رانده‌ شده‌اند، همه‌ی کسانی که خانه‌هایشان اشغال شد و امنیت خود را از دست داده‌اند، کسانی که به ظلم و ستم اعتراض کرده‌اند و تحت تعقیب هستند، به خانه‌هایشان برگردند و بتوانند به آرامش برسند. دقت کنید که تمام دعاهای امام جواد(ع) در این‌جا دعاهای سیاسی است. همه دعاهای سیاسی است، همه دفاع از حقوق انسان و مبارزه با ظلم است. «و یعود الشرید...». فراری‌ها، آواره‌هایی که از دست ستم به این روز افتاده‌اند. الان مردم عراق و سوریه را ببینید. میلیون‌ها میلیون انسان آواره هستند. افغانستان، لبنانی‌ها، فلسطینی‌ها مظلومین عالم هستند. «و یغنی الفقیر...». همه‌ی فقیران جهان به رفاه برسند. امام جواد(ع) می‌فرمایند جهان اسلامی و جامعه‌ی اسلامی، جهان و جامعه‌ی منهای فقیر است. منهای ترس است. منهای آوارگی است. هر فقیری در جهان غنی بشود و ما یک جهان بدون فقیر داشته باشیم. «و یجار المستجیر...». هر کس کمکی می‌خواهد و نیازی دارد یک جای امنی داشته باشد. دیگر اصلاح اخلاق و سبک زندگی است. «و یوقر الکبیر و یرحم الصغیر...». بزرگ‌ترها توقیر بشوند. توقیر به معنی این است که محترم بشوند. احترام به بزرگ‌تر، احترام به پدر و مادر، احترام به پدربزرگ و مادربزرگ، احترام نسل جدید به نسل قدیم را می‌گوید. دوم، ترحم و محبت و عشق نسل قبل به نسل بعد است. رابطه‌ی دو نسل باید این‌چنین باشد. امام جواد(ع) می‌فرمایند خدایا رابطه‌ی صغیر و کبیر، رابطه‌ی دو نسل و بزرگ و کوچک یک رابطه‌ی اخلاقی و عاطفی و احساسی و انسانی باشد. نسل دوم به نسل قبل احترام بگذارد و با آن‌ها درست صحبت کند و مؤدب و متواضع باشد. نسل قبل هم نسل بعد را با محبت و عشق و رحمت رفتار کند. این‌ها به آن‌ها احترام بگذارند و آن‌ها هم دلسوز این‌ها باشند. الان ما چقدر از این مشکلات داریم؟‌ یکی از مشکلات بشر این است که نسل‌ها تنها هستند. جوان تنهاست و با بزرگ‌تر خود رابطه ندارد و بزرگ‌تر هم تنهاست و با آن‌ها رابطه ندارد. امام جواد(ع) می‌فرماید مسئله‌ی رابطه‌ی نسل‌ها و رابطه‌ی انسان با انسان مهم است. یک طرف این رابطه‌ی دو طرفه احترام است و یک طرف آن رحمت و عشق است. روابط اجتماعی و انسانی بر اساس احساسات و عواطف درست باشد. اصل بعدی «مغموم» است. هر غمگینی، هر کس در دنیا غصه می‌خورد، غصه نخورد و شاد باشد. خدایا غم همه‌ی غم‌زدگان جهان را شفا ببخش و به آن‌ها آرامش بده. ما نمی‌خواهیم حتی یک نفر در دنیا غصه بخورد. این حرف امام جواد(ع) است. عرض می‌کند خدایا ما نمی‌خواهیم در سراسر عالم یک نفر غصه بخورد. نمی‌خواهیم یک نفر گرسنه و برهنه و بی‌پناه باشد. این خواست امام جواد(ع) است. این خواست اسلام و تشیع است. این جامعه‌ی جهانی آرمانی اخلاقی و عادلانه است. «و یموت الاختلاف...». خدایا اختلافات تمام بشوند. همه‌ی بشریت با هم باشند. هیچ جا نزاع و دعوا و جنگی نباشد. همه بر سر حقیقت و بر سر حقوق با هم تفاهم داشته باشند. این‌ها اتفاق‌هایی است که زمان امام زمان(عج) در سطح جهان خواهد افتاد و ما منتظر آن روز هستیم و باید برای آن روز در حد خودمان تلاش کنیم. یعنی ما باید همین خصلت‌هایی که امام جواد(ع) می‌فرمایند را در حوزه‌های محدود کار و زندگی خودمان حاکم کنیم. یعنی ترس و خوف نباشد، طرد نباشد، آوارگی بین ما نباشد، جور نباشد، بازار فساد و گناه گرم نباشد، هر کس ظلم می‌کند بی‌دنباله و دم‌بریده و ابتر و تنها بماند و نتواند آن ظلم را امتداد بدهد، گرسنه سیر بشود، هر کس ضایع شده حرمت و کرامت او حفظ بشود. بعد هم می‌فرمایند اختلافات بمیرد. اختلافات به دو شکل است. یک اختلاف‌هایی اختلاف نظر است که این‌ها هیچ وقت نمی‌میرند. امام زمان(عج) هم که بیایند اختلاف نظر هست. پیغمبران هم که باشند ممکن است بین آن‌ها اختلاف نظر پیش بیاید. همین قضیه‌ی جناب خضر و حضرت موسی چه هست که قرآن نقل می‌فرمایند. در دو، سه مورد اختلاف می‌شود که در آخر جناب خضر به حضرت موسی می‌گوید راه ما از این‌جا جداست. «هذا فراق بین...». این‌جا آخر خط است. من دیگر نمی‌توانم تو را تحمل کنم. چون هر چه می‌گویم شما یک بحثی می‌کنی. خب پس اختلاف نظر هست و عیبی هم ندارد. اما اختلاف به معنی خصومت و جدل، به معنی جنگ و قدرت و ثروت خوب نیست. امام جواد(ع) می‌فرمایند خدایا از تو می‌خواهیم روزی برسد که اختلافات و کینه‌های بین آدم‌ها بمیرد و تمام بشود. «یموت الاختلاف...». کینه‌های بین آدم‌ها بمیرد و تمام بشود. چرا این‌قدر از هم کینه داریم؟ چرا همدیگر را دشمن تلقی می‌کنیم؟ ما نه دشمن هستیم و نه رقیب هستیم. همه‌ی ما برادر و خواهر و دوست هستیم. این‌ها تعابیر امام جواد(ع) است. «و یعزل مظلوم و یذل الظالم...». هر جای جهان هر مظلومی که هست عزت پیدا کند و هر جا ظالمی هست ذلیل بشود. یعنی وظیفه‌ی ما و شما این است هر جایی که می‌توانیم در سطح جهان و این‌جا کاری کنیم که ستمگران و دیکتاتورها و استکبار ذلیل بشوند. مرگ بر استکبار بگویی و آن را ذلیل کنی و شکست بدهی و هر جا ملت یا طبقات یا خانواده‌ای هست که مظلوم است عزت پیدا کنند. این‌ها وظیفه‌ی ماست. در یک تعبیر دیگر امام جواد(ع) می‌فرمایند «و یعلوا العلم...». این خیلی جالب است. خدایا ما می‌خواهیم در سطح جهان حرف اصلی را علم بزند. هیچ جا جهل حرف نزند. جاهل هیچ جا رئیس نباشد. همه‌ی تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها بر اساس علم باشد. این هم هدف دیگری است. امروز هدف ما همین است که یک کاری کنیم تا شأن علم و عالم در هر عرصه‌ای بالا برود. «و یشمل السلم...». سلم به معنی صلح و دوستی و آشتی و عشق است. «یشمل» یعنی همه جا شامل بشود. در هر خانه و محیط و شهری که می‌روی علائم عشق و محبت و سلم دیده بشود. کینه و خصومت نباشد. «و یجمع الشتات...». پراکندگی‌ها به وحدت تبدیل بشود. نگوییم چون نژاد و قوم و زبان و جنسیت و ملیت و قبیله‌ و عشیره‌ی ما با هم فرق می‌کند، من خوب هستم و تو بد هستی. نه‌خیر، همه خوب هستیم. «یجمع» یعنی جمع بشود. «یجمع الشتات...» پراکندگی‌ها و اختلاف‌ها و تفرقه‌ها برطرف بشود. ما با هم تفاوت داریم ولی تفاوت به معنی تضاد و خضومت نیست. «و یقوی الایمان...» ایمان تقویت بشود. الان در جهان هر جا قدرت و ثروت است علیه ایمان فعالیت می‌کند. می‌خواهند ایمان را تضعیف کنند. در قالب فیلم، رسانه، به اسم علم، به اسم تکنولوژی، به اسم صلح، به اسم جنگ و حقوق بشر، هر چه که می‌گویند مهم نیست. در انتها پروژه‌ی اصلی تضعیف ایمان است. امام جواد(ع) می‌فرمایند هدف اصلی و پروژه‌ی اصلی ما که آن را از خدا می‌خواهیم و باید در این راه تلاش کنیم «و یقوی الایمان...» است. در جامعه‌ی جهانی باید برج‌های ایمان را تقویت کرد. «و رتل القرآن...» این بار باید قرآن واقعاً خوانده شود. امام جواد(ع) می‌فرمایند الان در خانه‌ها قرآن هست ولی حقیقتاً خوانده نمی‌شود. آن روز قرآن باید واقعاً خوانده شود. یعنی قرآن را فقط برای جهیزیه‌ی عروس و سر قبر میت در قبرستان و مجلس عزا نخواهیم. قرآن به عنوان الگوی زندگی تلاوت بشود. بعد هم عرض می‌کنند «انک انت الدیان المنعم المنان...». خدایا منت‌گذار و صاحب منت تو هستی و همه‌ی نعمات از طرف توست و همه چیز تو هستی و ما همه چیز را از تو می‌خواهیم و در مسیر تو حرکت می‌کنیم. ببینید همان‌طور که ما جشن میلاد جوادالائمه(ع) را می‌گیریم یا مثلاً این روزها شهادت جوادالائمه(ع) را عزاداری می‌کنیم که خوب و لازم هست باید در کنارش این‌ها را هم بگوییم. اصل این‌هاست. جشن و عزا وسیله است. این‌ها هدف است. کف زدن و سینه زدن مقدمه است. این‌ها ذی‌المقدمه است. از امام جواد(ع) پرسیدند ما چه کنیم که در جامعه‌ی بشری اسلامی و انسانی محبت و عشق و رابطه‌ی دوستی همه جا حاکم بشود؟ سبک زندگی اسلامی و شیعی چه سبکی است؟ امام جواد(ع) می‌فرمایند سه چیز است. اگر این سه مورد در زندگی‌ها باشد یک سبک زندگی اسلامی است. یک، انصاف با خلق. در معاشرت با مردم انصاف داشته باشید. انصاف یعنی چه؟ یعنی هر جا که حق به نفع طرف مقابل است ما طوری طرفدار حق باشیم که انگار حق طرف ماست. همه‌ی ما عدالتخواه هستیم به شرطی که به نفع ما باشد و بخواهند حق ما را از دیگران بگیرند. اگر عدالتخواهی اقتضا کرد حق یک نفر دیگر را از ما بگیرند، عدالتخواه نیستیم. این‌جا انصاف نداریم. همه‌ی ما از عدالت می‌گوییم ولی این گزینشی و به شرطی است که عدالت به نفع ما باشد. امام جواد(ع) می‌فرمایند اولین مشخصه‌ی یک مسلمان و یک جامعه‌ی اسلامی این است که با حق باشند. حالا چه آن حق علیه تو باشد و چه به نفع تو باشد. اگر چه به لحاظ عملی و چه به لحاظ نظری حق، قضاوتی علیه توست آن را بپذیر. این مؤمن می‌شود. اما تو مذهبی هستی و وقتی که دین و مذهب به ضرر تو می‌شود و یک مرتبه غیر مذهبی می‌شوی درست نیست. یک، انصاف با خلق. دو، همدمی با خدا. فرمودند مسلمان این‌طور است که هر کاری که می‌کند، در بازار، سیاست، روابط زن و شوهری، تفریح، کار، علم، درس، هر جا که می‌رود با خدا همنفس است. همه چیز را معنوی نگاه کند. حتی با انگیزه‌ی معنوی به سراغ لذات مادی برود. سه، همدردی با مردم در مشکلات. یعنی چه؟ یعنی وقتی ما می‌بینیم یک نفر مشکلی دارد و می‌توانیم کاری بکنیم نگوییم به من چه. نگوییم مگر من بی‌کار هستم. نگوییم مگر سرم درد می‌کند؟ نگوییم چرا سری که درد نمی‌کند را دستمال ببندیم؟ امام جواد(ع) فرمودند مؤمن این‌طور نیست. مؤمن هر جا ببیند کسی مشکلی دارد جلو می‌آید و می‌گوید مسئولیت من چیست؟ من چه کمکی می‌توانم و باید بکنم؟ مشکل هر کس مشکل همه است. امام جواد(ع) این عبارت را می‌فرمایند. دیده‌اید در فیلم‌ها طرف یک چیزی می‌گوید و در جواب او می‌گویند این مشکل خودت است؟ وقتی یک کسی مشکل دارد و ما به او می‌گوییم این مشکل خودت است جمله‌ی کفار است. این سبک زندگی کفر است. در سبک زندگی اسلامی امام جواد(ع) فرمودند اگر کسی به شما گفت مشکلی دارد، بدانید که مشکل یک نفر مشکل همه است و باید هر کاری که می‌توانی برای او بکنی. پس این سه اصل و شاخص برای جامعه‌ی اسلامی و سبک زندگی اسلامی است. انصاف با خلق، ارزش‌ها را محترم بدانی حتی اگر به نفع مادی تو نیست. دوم، همدمی با خدا و معنوی بودن در همه‌ی عرصه‌ها، همه جا نیت و انگیزه الهی باشد حتی وقتی که به تفریح می‌روی. آن‌جا هم خدا را فراموش نکن. سوم، همدردی در مشکلات مردم است. امام جواد(ع) فرمودند اگر مشکلات بقیه را دیدی و گفتی به من ربطی ندارد شیعه‌ی ما نیستی. هر کسی هر مشکلی دارد باید بگویی به من ربط دارد. منتها در حد توان است. حالا بعضی‌ها مشکلاتی دارند و می‌گویند. با آن‌ها همدردی می‌کنی و می‌گویی در این مشکل از من کاری بر نمی‌آید فکر می‌کنند می‌توانی کمک کنی اما نمی‌خواهی کمک کنی. این مشکل هم پیش می‌آید. در موارد متعدد در مشکلاتی به شما رجوع می‌شود که اصلاً کاری از دست شما بر نمی‌آید و فکر می‌کنند که تو می‌توانی و انجام نمی‌دهی. فرمودند این شما را خسته نکند. هر کاری که می‌توانید برای دیگران انجام بدهید. نمونه‌ی دیگر یک نامه‌ای است. یک کسی اهل همین ایران و سجستان است. به حج می‌رود. در حج خدمت امام جواد(ع) می‌رسد. ایشان از مدینه به حج مشرف شده بودند. می‌گوید سر سفره‌ی غذا با امام جواد(ع) نشستم. آن زمان ایشان حدود 20 سال داشت. گفتم در شهری که ما هستیم یکی از مدیران آن شهر هست که با این‌که حکومت، حکومت بنی‌عباس است ولی این آقا به شما ارادت دارد و به شما احترام می‌گذارد. این مسئول بخش مالیاتی حکومت است. یک مالیات سنگینی برای من نوشته است که واقعاً نمی‌توانم این مالیات را بدهم. اگر شما صلاح می‌دانید یک توصیه‌ای بفرمایید که به من تخفیف بدهد. فرمودند من این شخصی که شما می‌گویی را نمی‌شناسم. گفت او شما را می‌شناسد و شما را خیلی دوست دارد. فرمودند خیلی خوب، اگر حقی از تو ضایع شده است من چیزی می‌نویسم. به نامه‌ای که امام جواد(ع) نوشتند دقت بفرمایید که نامه‌ی‌ خیلی جالبی است. خطاب به آن شخص می‌نویسند. می‌گویند من نمی‌دانم او چه کسی است. فرمودند «بسم‌الله الرحمن الرحیم. و اما بعد. فان موصل کتابی هذا ذکر انک مذهباً جمیلا...». فرمودند من که شما را نمی‌شناسم ولی کسی که این نامه را پیش شما می‌آورد، پیش من خیلی از شما تعریف کرده است و گفته شما مذهب جمیلی داری. یعنی روش شما در مدیریت یک روش زیبا است و علی‌رغم این‌ها خود شما یک آدم سالمی هستی و درست مدیریت می‌کنی. «و ان مالک من عملک ما احسنت فیه فاحسن الی اخوانک...». فرمودند از کل دستاورد تو در مدیریت فقط همان مقداری است که به مردم خدمت می‌کنی. هیچ چیز دیگری برای تو نخواهد ماند. تنها دستاوردی که به درد تو امثال تو در مسئولیت‌های مدیریتی بخورد میزان خدمتی است که به مردم می‌کنی. «ما احسنت فیه...». احسان و خدمت و مدیریت صحیح و حسن در خدمت به خلق است. «فاحسن الی اخوانک...». من تو را نمی‌شناسم و به طور کلی می‌گویم. در مورد این شخص هم چیزی به طور دقیق نمی‌دانم ولی به طور کلی می‌گویم که به برادران و خواهرانت احسان کن. اولاً همه‌ی مردم را برادر و خواهر خودت بدان. نگو من حاکم هستم و شما هم ارباب رجوع هستید. همه‌ی این‌ها برادران و خواهران تو هستند و فقط ارباب رجوع نیستند. به همه‌ی برادران و خواهرانت احسان و خدمت کن. درست خدمت کن. «و اعلم انا الله عز و جل سائلک ام مثاقیل ذره و خردل...». و بدان که خدای عز وجل از کوچک‌ترین تصمیم‌هایی که در مدیریت می‌گیری خواهد پرسید. ولو به اندازه‌ی خردلی باشد. ولو به اندازه‌ی ذره‌ای باشد. فکر نکن آن‌جا نشسته‌ای و هر چه می‌خواهی می‌گویی و هر امضایی می‌کنی. امام جواد(ع) فرمودند «و اعلم...». این خطاب به همه‌ی مدیرها و مسئول‌ها در همه جای جهان و همه‌ی حکومت‌ها است. هر کسی مسئول یک جایی است. ولو شما مسئول یک مسجد هستی. به من و شما هم در حد مسئولیتی که داریم هست. «و اعلم انا الله عز وجل سائلک...». بدان که خدای عز وجل تو را محاکمه خواهد کرد و از تو خواهد پرسید. چه چیزی را خواهد پرسید؟ «ام مثاقیل ذره و خردل...». هر تصمیم و کار و امضایی که کرده باشی و به اندازه‌ی یک ذره‌ی کوچکی تأثیر داشته باشد. به اندازه‌ی همان ذره باید پاسخگو باشی. ذره یعنی چه؟ یعنی من و شما ولو هیچ کاره باشیم هزار مورد از این مسئولیت‌ها داریم. هر کس هر جا قدرت و حق انتخاب و امکان انتخاب دارد همین است. امام جواد(ع) فرمودند باید پاسخگوی هر ثانیه از کاری که کردی باشی و خداوند شما را محاکمه خواهد کرد. فکر نکن هر روز به همین شکل می‌گذرد و اگر شد، شد و اگر نشد، نشد. این فرد می‌گوید من با این نامه به سجستان رفتم. پیش همان والی به نام «حسین بن عبدالله نیشابوری» رفتم. او شنید که من نامه‌ای از امام جواد(ع) آورده‌ام دو فرسخ به استقبال من آمد. آن مدیر و مسئول آدم صالحی بوده است. آمد و گفت شنیده‌ام از ایشان نامه‌ای آورده‌ای. گفتم بله. نامه را گرفت و بوسید و روی چشم خود گذاشت و گفت هر کاری باشد من انجام می‌دهم. مشکل تو چیست؟ گفت این مالیاتی که دفتر شما نوشته را نمی‌توانم بدهم. گفت خیلی خوب، همان مقدار که می‌توانی را بده. بعد گفت تا وقتی که من این‌جا باشم تو و کسانی مثل تو که به آن‌ها ظلم مالیاتی شده، مشکل مالیاتی نخواهید داشت و خود من تضمین می‌کنم این مسئله را حل کنم. این هم قابل توجه بعضی مسئولین باشد که وقتی پیش آن‌ها می‌روند و مشکلات را می‌گویند تأیید می‌کنند ولی هیچ کاری نمی‌کنند. ما همیشه از این مدیرها داشته‌ایم و الان هم داریم که اتفاقاً زیاد هم هستند. مثلاً پیش آن‌ها می‌روی و می‌گویی این مورد این‌طور است. این خلاف انجام شده است. این مشکل را دارم. سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید واقعاً همین‌طور است. یک چیزی هم می‌نویسند که مثلاً رسیدگی شود. خودشان هم می‌فهمند که یعنی رسیدگی نشود. رسیدگی شود یعنی رسیدگی نشود. خیلی راحت رفع تکلیف می‌کنند. حالا اگر کاری هم نشد عیبی ندارد. ببینید این چه آدمی است. فوری می‌گوید مشکل تو چیست و حق تو کجا پایمال شده است؟ همان‌جا مشکل را حل می‌کند و می‌گوید اگر کسانی مثل تو هستند که این مشکل را دارند بگو تا مشکل آن‌ها را حل کنم. بعد هم می‌گوید تا من این‌جا مسئولیت دارم به شما دیگر ظلم مالیاتی نخواهد شد. این مدیریت اسلامی می‌شود که فقط با همین دو، سه خط نامه‌ی امام جواد(ع) این اتفاق می‌افتد. می‌گوید خود امام جواد(ع) به این نامه نوشتن اکتفا نکردند و وقتی من گفتم مشکل مادی و مالی دارم، خود ایشان هم یک کیسه به من دادند که در آن 300 سکه بود و فرمودند برو مشکل خودت و کسانی که در آن‌جا گرفتار مالی دارند و اطراف تو هستند را حل کن. اگر بتوانیم این فرهنگ محبت و خدمت به خلق را در مساجد و محافل و بین خودمان رایج کنیم، معنی واقعی توسل عملی به امام جواد(ع) و اهل بیت(ع) است. از پیامبر(ص) پرسیدند خدا عاشق کیست؟ عاشق چه کسانی را از همه بیشتر دوست دارد؟ فرمودند کسی که بیش از همه عاشق مردم باشد. از پیامبر(ص) می‌پرسند خداوند عاشق چه کسی است؟ پیامبر(ص) می‌فرمایند کسی که بیش از همه عاشق مردم است و به مردم خدمت می‌کند. خدا عاشق اوست. فرمودند می‌خواهید محبوب و معشوق خدا باشید؟ می‌خواهید خدا شما را دوست داشته باشد؟ هر چه بیشتر به مردم خدمت کنید. هر خدمتی که می‌توانید. وجود هر کسی برای مردم مفید‌تر است به خدا نزدیک‌تر است. مثلاً مشکل بی‌کاری را حل می‌کند. مشکل آوارگی و ازدواج و طلاق و بیماری و فقر و علمی و معرفتی را حل می‌کند. فرمودند هر کس به هر اندازه‌ای که مشکل دیگران را حل می‌کند به همان اندازه به خداوند نزدیک می‌شود و خدا او را دوست دارد. بهترین مردم کسی است که به مردم بیشتر فایده برساند. فرمود «من احب الناس الی الله انفع الناس للناس...» کسی که بیش از همه‌ی مردم برای مردم مفیدتر است پیش خدا محبوب‌تر است. «لیکن احب الناس الیک و احواهم لدیک اکثرهم سعیاً فی منافع الناس...». هر کسی بیشتر عرق می‌ریزد و سختی می‌کشد تا مشکلات دیگران را حل کند، اعصابش خرد می‌شود برای این‌که اعصاب مردم خرد نشود، پیش خدا محبوب‌تر است و به خدا نزدیک‌تر است و در بهشت مقام بالاتری دارد. هر کس خودش را بیشتر در زحمت می‌اندازد تا مردم کم‌تر مشکل داشته باشند، بیشتر سختی می‌کشد تا دیگران راحت‌تر باشند. دیده‌اید وقتی به مسافرت‌های جمعی می‌رویم بعضی از ما تا می‌رسیم نگاه می‌کنیم تا ببینیم بهترین جا کجاست. وقتی غذا می‌آورند نگاه می‌کنیم که بهترین غذا و ظرف اول کجاست؟ بهترین تخت خواب کجاست؟ بعضی‌ها هم هستند که می‌ایستند تا همه انتخاب کنند و در انتها هر چه که ماند بر می‌دارند. بر خلاف این‌ها بعضی‌ها همان اولی که می‌رسند به دنبال جای سرد و سایه و خوبی می‌گردد که دراز بکشد تا به آن خوش بگذرد. بعضی‌ها هم در مسافرت‌ها و میهمانی‌ها همان اول که می‌آید می‌رود تا ببیند چه کارهایی روی زمین مانده است. مثلاً نیم ساعت دیگر این‌ها آب و غذا می‌خواهند. کسی هم به او چیزی نگفته ولی خود او می‌دود و این کارها را انجام می‌دهد. در روایت داریم اگر می‌خواهید بهشتی‌ها و جهنمی‌ها را تشخیص بدهید به این دو تیپ نگاه کنید. اصلاً تقسیم این‌ها از همین جا شروع شده است. این‌هایی که به فکر بقیه هستند تا کمک کنند بهشتی هستند. این‌هایی که می‌خوابند تا بقیه مشکلات آن‌ها را حل کنند و به بقیه آویزان می‌شوند جهنمی هستند و این‌جا فرمودند کسی که بیش از همه به مردم سود می‌رساند اهل بهشت است. من عرضم را با این روایت ختم می‌کنم. پیامبر(ص) فرمودند «خیر الناس انفعهم للناس افضل الناس من انتفع به الناس...». بالاترین و بهترین مردم کسی است که مردم از همه بیشتر از او سود می‌برند. دیده‌اید وقتی مردم مشکل پیدا می‌کنند به یاد بعضی‌ها می‌افتند. تا یک مشکلی پیدا می‌کنند اسم یک عده به ذهن آن‌ها می‌آید و می‌گویند بهتر است به سراغ فلان کس بروم. اسم بعضی‌ها هم اصلاً به ذهن آن‌ها نمی‌آید. پیامبر(ص) فرمودند خداوند نام شما را به ذهن و دل این‌ها می‌اندازد که پیش شما بیایند. این‌ها سفیر خداوند هستید و شما دست خدا هستید. یک کسی پیش امام(ع) آمد و گلایه کرد. گفت ما نمی‌دانیم چطور است که هر کس مشکلی دارد پیش ما می‌آید. موقع شادی و راحتی هم ما از یادشان می‌رویم. یک نفر جلوی امام(ع) ناله کرد و همین را به او گفت. گفت ببخشید چطور است که وقتی شما می‌خندید و شاد هستید و جشن می‌گیرید از ما یادی نمی‌کنی ولی تا مشکلی برای تو پیش می‌آید اول به سراغ من می‌آیی. این را گفت و طرف رفت. امام(ع) به او گفت تو نعمتی که خدا به تو داده منفی تفسیر کردی؟ خدا کاری کرده که کسانی که مشکل دارند به یاد تو می‌افتند و پیش تو می‌آیند و تو را دست خدا می‌دانند. حالا به جای این‌که تو از این قضیه خوشحال باشی ناراحت هستی؟ من می‌خواستم عرض کنم خیلی از چیزهایی که الان ارزش می‌دانیم، دقیقاً در روایات ضد ارزش است. یک چیزهایی که ما آن‌ها را زرنگی می‌دانیم. مثلاً زرنگ کسی است که کمتر برای بقیه زحمت بکشید و بیشتر از بقیه سواری بگیرد. امام جواد(ع) می‌فرمایند دقیقاً خلاف این است. در منطق امام جواد(ع) زرنگ کسی است که بیشتر به دیگران خدمت کند و خودش را برای حل مشکل دیگران به سختی بیندازد.

و السلام علیکم و رحمت الله.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha